در کلیپ زیر دیوار کشی گلزار شهدای روستا با همبستگی و همیاری اهالی محترم روستا و گروه جهادی سردار شهید عین الله زروندی در یک کار جهادی در ایام نوروز به نمایش گذاشته شده است.
ویدئوی زیر مربوط به ساخت خانه عالم روستا می باشد که با همکاری تمامی برادران عزیز روستای زروند و همچنین حمایت و همکاری و همراهی روحانیون گرامی روستا و خیرین بزرگوار در حال انجام است.
سلام.اینجا کوچه باغ روستاست، کوچه باغی پر از خاطره های رنگارنگ و من یادمه غروب ها وقتی این جوی ها پر آب و در امتداد مسیر، راهی زمین های مردم می شد، از از باغ عمو جعفر سیب های سبزی همراه خود هدیه می آورد که مزه آن سیب های کال هنوز هم برایم یادآور زیباترین لحظات کودکیم است.
کسی چه میداند، شاید عمو جعفر ، این مرد مهربان، خودش سیب ها را در مسیر آب قرار میداد تا کام لحظات خندان کودکی من و دوستانم راشیرین تر کند و شاید باد از طرف خداوند مامور چنین کاری بود.
خوب یادمه کفش های جفت شده کنار جوی آب و پاهایی که تا زانو زیر آب بود و در مسیری مخالف آب با کشاکش جریان آب عشق بازی میکرد.خنده هایی که تمام کوچه باغ را پر میکرد وقتی حسن (دوستم) دنبالم بود تا مرا هم آغوش آب کند و صدای گفتگوی گرم نسیم با برگ درختان و صدای راز و نیاز غروب هنگام گنجشکان با خدا...
نگاه عابرانی که با حسرت و لبخند بر لب به ما خیره و گذر میکردند و سرمای نازک آب که با حرارت خواهش آن روز ها گفتگو داشت.
همه و همه ی آن لحظات ناب کودکی یادش بخیر..
کوچه باغ و درختان کهن سالش سندی است برای اثبات اصیل بودن خاطرات سبز کودکی مان و کاش فقط یک بار دیگه، نه برای یک روز،نه برای ساعاتی، بلکه برای لحظاتی برگردیم به دوران کودکی و با شوق و ذوقی فراتر از زمان کودکی مان بدویم به دنبال سیب های غلت زنان در مسیر آب و صدای خنده هایمان را چنان بلند کنیم که زمان از شوق، لبخند به لب به تماشا بنشیند و چشمانش را ببندد و با خوابی عمیق از حرکت باز ایستد.آنگاه من و دوستانم برای همیشه در کودکی مان شادمان بمانیم...
در این پست از وبلاگ یادی میکنیم از مداح اهل بیت کربلایی علی اصغر بلوچ که چند سالی میشه که در میان ما نیست تا شام غریبان امام حسین علیه السلام رو با سوز و گداز هر چه تمام تر با مدیحه سراییش عزاداری کنیم. من از همون بچگی که یادم میاد و مسجد میرفتم محرم ها رو با نفس ها و صدای گرم ایشون و کربلایی علی اکبر زروندی که ایشون هم امسال از میان ما رفتند بیاد دارم. نفس های گرمی که اونقدر با اخلاص بود که هنوز هم که بزرگ شدم با بیاد اوردنش محرم ها اوج میگرم.
تصاویر کلیپ ساخته شده و در زیر مشاهده میکنید مربوط به محرم سال 1389 میشه و صدای روی کلیپ هم مربوط به همون زمان و صدای خود ایشان هست.جهت شادی روح کربلایی علی اصغر بلوچ و کربلایی علی اکبر زروندی صلوات .
خوشحال میشم نظرات خودتون رو در مورد کلیپ برام بزارید.
تصاویر زیر مربوط میشه به ساخت محیطی ورزشی برای والیبال جوانان در روستا که البته مربوط به سال قبل هست.ولی دیدنش خالی از لطف نیست. این مکان به همت فرمانده پایگاه بسیج و دهیاری روستا ساخته شد.برای مشاهده تصاویر بیشتر روی قسمت بیشتر بخوانیدکلیک کنید.
در تصاویر زیر بخشی از از مراسم زنجیر زنی و عزاداری روز تاسوعا در روستا رو مشاهده میکنید. هر ساله در روز تاسوعا هیئت عزاداری صبح میهمان برنامه عزاداری روستای شورگشت هست و بعد الظهر هم خود هیئت زنجیر زنی روستا تا سر مزار شهدا عزاداری کرده و نهایتا به مسجد برمی گردد.التماس دعا
برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه مطلب( بیشتر بخوانید) رجوع کنید.
تصاویری که در زیر مشاهده میکنید مربوط به شب هشتم محرم هست. هر ساله در دهه اول محرم هر شب مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام برگزار میشه. امسال هم مطابق سال های قبل هر شب پس از قرائت زیارت عاشورا با سخنرانی برادر عزیزآقای خورشاهی و روضه خوانی برادر علی اکبر زروندی مراسم انجام میشد. در زیر یک سری از تصاویر این مراسمات رو می بینید.
برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه مطلب( بیشتر بخوانید) رجوع کنید.
هر سال در روز سوم شعبان به مناسبت میلاد سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام جشن با شکوهی به همت مردم و پایگاه مقاومت بسیج روستا برگزار میشه. در این جشن که مسئولین شهرستان نیز حضور دارند پس از غبار روبی مزار شهدای روستا برنامه های متنوعی همچون سخنرانی ، مولودی خوانی، برگزاری مسابقه شاد، صرف شام انجام میشه. مجری عزیز آقا کریم هم در این گونه جشن ها سنگ تموم میزارند و حسابی مردم رو به وجد میارند.برای مشاهده تصاویر کامل این مراسم به ادامه مطلب رجوع کنید.
خیلی از شما دوستان انتقاد داشتید که چرا تصاویر رو روی وبسایت قرار نمیدهم که با توجه به مشغله های زیاد امروز موفق شدم تصاویر رو بزارم. انشالله ازشون استفاده برده باشید و نظر هم یادتون نره . یاعلی
برای مشاهدای تصاویر بیشتر روی گزینه بیشتر بخوانید کلیک کنید.
هر چند شاید کمی دیر اما این پست از وبسایت هم مربوط میشه به یکی از بهترین مردان روزگار، شخصی که حدود چهل سال خادم مسجد جامع روستا بود و همیشه با صدای اذان ایشان برای نماز به مسجد می رفتیم. برای شادی روح این مرد مهریان و بزرگ عمو حاج محمد صلوات بفرستید. اگر کسی از ایشان خاطره ای دارد به صورت نظر برای مشاهده دیگر دوستان روی وبسایت قرار دهد. با تشکر
برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه مطلب مراجعه و یا روی لینک زیر کلیک کنید.
خیلی از دوستان ازم خواسته بودند تصاویر اعیاد گذشته رو که در مسجد روستا برگزار شد در وبسایت قرار بدم.
هر ساله به مناسب اعیاد شعبانیه در شب میلاد امام حسین (ع) جشنی همراه با حضور پر شور مردم در مسجد روستا برگزار میشه.
برنامه به این صورته که بعد از حضور مسئولین یک ساعت مانده به غروب مراسم عطر افشانی گلزار شهدای روستا توسط خانواده محترم شهدا و اهالی روستا برگزار میشه و بعد از نماز مغرب و عشا جشن با شکوهی همراه با سخنرانی ، مسابقه ، مولودی خوانی و اعطای جوایز و همچنین صرف شام برقرار است.
هزینه این جشن با شکوه توسط خود اهالی روستا جمع آوری و با مدیریت بزرگان روستا جشن برگزار میشه.
برای مشاهده تصاویر بیشتر پس از عضو شدن در وبلاگ دراین قسمتکلیک یا بر روی قسمت بیشتر بخوانید کلیک کنید.
همیشه همبستگی میان مردم روستا باعث شده تا با توجه به اینکه روستا جمعیتش کم باشه اما هیچوقت فرسوده به نظر نرسه.
یه همبستگی خیلی زیبا که با همانگی شورای اسلامی و دهیاری روستا انجام و به کمک مردم تلاش گر روستا به پایان میرسه.
یه گروه متشکل از افراد بزرگ روستا که دلسوزانه برای این آبادی کوچک اما با صفا قدم بر میدارند. یه گروه جهادی از افراد بومی و ساکن روستا که از همه این عزیزان تشکر میکنیم.
در تصاویر زیر بخشی از زحمات این عزیزان به نمایش گذاشته شده است. برای مشاهده تصاویر بیشتر پس از عضو شدن در وبلاگ دراین قسمتکلیک یا بر روی قسمت بیشتر بخوانید کلیک کنید.
با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات همه شما عزیزان.
خیلی وقته که به دلایل و مشغله هایی که داشتم نشد بیام و پست جدید بزارم و به این خاطر از شما همه دوست داران وبلاگ پوزش میخوام و امیدوارم بتونم از این به بعد در این زمینه فعال تر باشم.
یکی دوتا دونه عکس ( یه جورایی نوستالژی) از حال و هوای این روزهای روستا براتون گذاشتم.خب نوع فکر در این مورد بر عهده شما طرفداران وبلاگ. ..
یه روز زمستونی و یه هوای ناب و یک مرخصی کاری روزانه، اینا همش دست به دست هم داد تا یک سری تصاویر از اهالی رو تهیه و بر روی سایت قرار بدم. امیدوارم از این تصاویر لذت ببرید و نظر هم یادتون نرود.
برای مشاهده تصاویر بیشتر در این قسمتکلیک کنید یا به ادامه مطلب رجوع کنید.
مکه برای شما ، فکه برای من، بال نمی خواهم ، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند … شهید مرتضی آوینی
با سلام
تصاویری که در زیر مشاهده می کنید مربوط به شهدای روستای زروند می باشد. بنا به دسترسی که داشتم توانستم همین مقدار عکس رو تهیه و در اختیار شما عزیزان قرار دهم که امیدوارم مورد پسند شما گرامیان قرار گیرد. از همه شما عزیزانی که از این شهیدان و مردان خدایی تصاویری دارید خواستارم تصاویر خود را به پست الکترونیکی مدیر وبسایت ارسال کنید تا در همین قسمت به نمایش عموم در آید.لطفا با نظرات خود ، این بنده حقیر را در امر مدیریت بهتر وبسایت راهنمایی کنید.
برای مشاهده این تصاویر زیبا لطفا روی تصویر یا "این قسمت"کلیک کنید.
هوای مهتابی بود و من محو تماشای آسمانی که انگار مهتابش با حزنی خاص عجین شده بود نوری غریب بر آسمان دلم تابیده بود و گمانم همان لحظه بود که ستاره ای خاموش شد تلفن خانه زنگ خورد!!! اشک های مادرم آسمان قلبم را طوفانی کرد و شیون های خواهرم نفس هایم را تنگ.. پدرم دست بر پیشانی و برادرم زانوانش در بغل و من مانده بودم میان مبهوتی اشک و آه و پیراهن سیاهی که سیاهیش مهتاب را در برگرفت و خسوفی براه انداخت که نماز وحشتش را تمام مردم شهر خواندند و پدر بزرگم رفت...
دستان سردت را برای اخرین بار در دستم فشردم اما دستانت دیگر نمی لرزید چشمان دریاییت دیگر باز نبود و وسعت قلبت نهان از این دنیا بوسه های اخرم را بر صورت سردت انچنان گرم نثارت کردم به تلافی بوسه های گرمی که کودکی بر گونه هایم میزدی اشک امانم را بریده بود و من مانده بودم و خودم تمام خاطراتت در ذهنم صف کشیده بودند کاش برگردم به دوران کودکی وهرگز از دوشت پایین نمی آمدم کاش برگردم به دوران کودکی تا نگذارم آن روز که به آسیاب می رفتی کیسه های گندم را تنهایی روی دوشت بکشی کاش برگردم به اغوشی که هر گاه دلم میگرفت همانند کوهی تکیه گاهم بود جایت روی صندلیت خیلی خالیست پدربزرگ و من هنوز هم باور ندارم که رفته ای بر سر مزارت می نشینم و گریه میکنم اما هنوز هم باور ندارم . باور ندارم... الوداع ای پدر مهربان و بزرگ الوداع آن همه عطوفت و لبخند الوداع پدربزرگ مهربانم...
جهت شادی روح این مرد بزرگ صلوات و فاتحه قرائت کنید...
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود
تصاویری که مشاهده می کنید مربوط به زینبیه روستاست که اینروز ها به خاطر نشست زمین دچار آسیب دیدگی شده. این خرابی در حالیه که بودجه کافی برای مرمت این مکان مقدس وجود نداره و با قرار دادن این مطلب از تمامی خیرین محترم و خدادوست خواستارم که در صورت هر گونه کمکی برای هماهنگی با برادر محمد زروندی(دکتر) تماس بگیرند.
در حال حاضر با کمک مردم روستا کار مرمت شروع شده و هر کسی در توان خودش داره کمک میکنه. انشاالله با کمک همدیگه بتونیم زینبیه را برای محرم آماده سازی کامل کنیم.
اجرتون با سیدالشهداء
برای مشاهده تصاویر بیشتر در لینک پایین تصاویر کلیک یا به ادامه مطلب رجوع کنید.
خیلی وقت بود به دلایل مختلف وقت کافی برای قرار دادن مطلب بر روی وبسایت رو نداشتم. به همین خاطر از تمامی شما عزیزان عذر خواهم و امیدوارم که با یاری خداوند بتونم هر چه بیشتر و بهتر وبسایت رو مدیرت کنم. از همگی شما عزیزانی که به این وبسایت مراجعه می کنید خواستارم با نظرات سازنده خودتون در امر مدیریت بهتر این وبسایت که متعلق به همه شما عزیزان می باشد کمک کنید تا بتوانم هر چه بیشتر در این زمینه موفق تر باشم.
در این پست براتون عکس هایی از اهالی روستا رو قرار دادم که امیدوارم مورد پسند واقع بشود.برای مشاهده کامل گالری تصاویر و عکس های بیشتر لطفا به ادامه مطلب(بیشتر بخوانید) در همین پست رجوع کرده یا روی لینک زیر تصاویر کلیک کنید.بهتون پیشنهاد میکنم برای دیدن این تصاویر زیبا حتما به ادامه مطلب رجوع کنید. با تشکر.
سلامی گرم بر یکایک شما مهربان دوستان عزیز، شماهایی که به من نشاط و سرزندگی داده اید و شماهایی که با خاطرات گرمتان هنوز پابرجا و زنده ام. شماهایی که که امروز در این زمانه پر گیر و دار هر کدامتان در یک نقطه این زمین خاکی مشغول زندگی خود هستید و نمیدانم ، نمیدانم که مرا هنوز یادتان هست یا نه!!..
اما من همیشه بیادتان هستم. دیروز بیاد شیطنت های چندی از شما ها لبخند به لب گذر زمان را به تماشا نشسته بودم.(میخ در قفل در تا شاید مدرسه تعطیل شود یا شکستن شیشه ها، مسابقه بالا رفتن از پرچم و و و ...!!)..
باور کنید هر گاه شما بازی میکردید و شاد بودید من نیز شاد و هرگاه شما گریان از کتک یا ناراحت از ننوشتن مشق ها من نیز نگران بودم. صدای جیغ های شاد گونه در زمانی که زنگ آخر زده می شد یا زمانی که زنگ ورزش بود هنوز یادم هست.
میدانم که بسیاری از شما دوستان به مدارج بالای تحصیل رسیده اید و این مرا همیشه شادمان می کند... هم اکنون هم اگر چه کمی پیر شده ام، اما هنوز هم با شادی بچه ها شادمان هستم.خواسنم بگویم حالم خوب است.
نمیدانم مرا یادتان هست یا نه!!! اما من همیشه بیادتان هستم و خاطرات سبر شما همیشه در دفتر ذهن من پابرجاست.
درد دلی از دوست قدیمی دوران تحصیل کودکی شما( مدرسه ابتدایی روستای زروند)
برای مشاهدا تصاویر بیشتر لینک زیر تصاویر را کلیک یا به ادامه مطلب رجوع کنید.
بنا به برنامه هر ساله به همت مردم روستا و بسیجیان عزیز، جشن میلادی در شب ولادت حضرت علی (ع) در مسجد جامع روستای زروند برگزار شد.این جشن که با حضور اقشار مختلف مردم برگزار شد، همراه با مولودی خوانی، سخنرانی و پذیرایی بود و همچنین در این جشن به یاد دوران قدیم مسابقه هایی بین بچه ها برگزار شد. مسابقه طرح سوال ایام رجب و همچنین مسابقه طنز "ماست خوری" که بین پسر بچه ها برگزار و لحظات نابی رو برای همه ما رقم زد.در پایان هم به برندگان جوایزی اهدا شد.
به دلیل اینکه تصاویر زیاد بودند، آن ها را در دو سری برای شما عزیزان به نمایش میگذارم.سری اول تصاویر را در این قسمت مشاهده خواهید کرد.امیدوارم از تصاویر لذت برده و با نظرات سازنده خودتون بنده را در امر مدیرت بهتر وبسایت یاری کنید.با تشکر
برای مشاهده تصاویر بیشتر به قسمت"بیشتر بخوانید" رجوع کنید.
باز هم خداوند لطفش را شامل ما نمود و با باریدن باران های پی در پی زمین تشنه آنچنان سیراب شد که ذخیره انبوهی از طراوت بر دل مردم جمع گردید. در تصویر زیر که مربوط به منطقه ای مشهوری از روستا به نام گزدری "Gazdari" می باشد به خوبی این صدای زیبای شادابی زمزمه شده است.تصویر زیر مربوط به 25 فروردین همین امسال می باشد که من و دوستانم برای تماشای این مناظر زیبا راهی طبیعت شده بودیم.فرد مورد نظر در تصاویر، حسین محمد ابراهیم(نوایی) می باشد.امیدوارم از این تصاویر که در لحظه شکار شد کمال لذت را برده و با نظرات سازنده خودتون بنده را در امر مدیریت بهتر وبلاگ کمک کنید.
از دیر باز تا کنون روستای شهید پرور و ولایت مدار روستای زروند مانند نگینی در بین باقی روستاها میدرخشیده و در هر عرصه به یمن وجود انسانهای فاخر و دلیر که به روستا آبرو میداده اند،از شهیدان گرفته تا علمای بزرگ و مردان همیشه درمیدان ولایت و خدمتگذار به روستا ، همچون حاج حسین زروندی،دهیار محترم و بزرگوار روستا،که همیشه رنج وسختیها را متحمل شده و با تلاش و عزم راسخ خود آبروی زیادی به روستا داده است.از هیچ کس پوشیده نیست که حاج حسین زروندی همیشه تلاشش بر این بوده که روستا را به بهترین ها و انچه لایقش است برساند،هرکس در کوچه های روستا قدم زند، بی شک پی به تمایز روستا نسبت به دیگر روستاهای اطراف میبرد،از تمیزبودن معابر روستا، نور مناسب کوچه ها، فضاهای سبز ایجاد شده،زیبایی و شکیل بودن،منظم و دقیق بودن هر چیز گرفته تا بار معنوی و حفظ روحیه ی بسیجی در بین مردمان روستا که زبان زد خاص و عام می باشد،که همه ی اینها به واسطه ی تلاش های مستمر و بی وقفه ی چندین ساله ی دهیار ما حاج حسین زروندی است. جا دارد که به نمایندگی از مردمان روستای شهید پرور زروند، از تلاش ها ، خدمات و زحمات بسیار ایشان کمال تشکر را داشته باشیم و همیشه از خدای متعال برای ایشان بهترین ها را خواستاریم. این کوچک ترین کاری است که در مقابل خدمات گسترده ی چند ساله ی این انسان بزرگ میتوانیم انجام دهیم....
روستای زروند همیشه زادگاه بزرگانی بوده که در دوران خود مطرح و برجسته بوده و هم اکنون نیز از آثار بجا مانده از آن بزرگان استفاده بسیاری می شود.یکی از شخصيتها و مفاخر بزرگ جهان اسلام، روحاني عاليقدر و عالم برجسته و مرجع بزرگ تشيع، حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالرحيم زروندي مي باشد كه در جوار بقعه متبركه امامزاده قاسم روستاي گرماب مدفون است .من از بزرگان روستا خاطرات زیادی از این عالم برجسته شنیده ام که تقوا و زهد آن بزرگوار رو به ما نسل جدید ها نشان می دهد. برای شادی روح آن بزرگوار صلواتی قرائت فرمایید.
از شما خواهشمندم اگر کسی مطلبی درباره این مرد بزرگ و عالم وارسته دارد برای ما در قسمت نظرات بنویسد.با تشکر
تصویری که در زیر مشاهده می کنید مربوط به مکانی خاص در نزدیکی روستا می باشد. این مکان که به کفچ آغال چغک مشهور است سندی است بر اصیل بودن خاطرات کودکی همه ما و برگی است شیرین در دفتر خاطرات ناب کودکی همه بچه های روستا از قدیم تا هم اکنون.
همه کسایی که در روستا زندگی می کردند یا مدتی در روستا بوده اند محال است که از این مکان خاطره نداشته باشند.من خودم خاطرات زیادی از این مکان دارم که در شرح این مکان تنها به خاطره ای زیبای از یکی از بچه های روستا که زحمت کشیده و برای ما نوشته اند بسنده می کنم.
برای مشاهده کامل تصاویر و خاطره لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید.
این خاطره که مربوط به سه سال قبل می باشد رو خود حسن آقا نوشته و من فقط تایپش کردم.
نویسنده : حسن زروندی ......( 13 ساله)
عنوان خاطره: بعدالظهر به یاد ماندنی
بسمه تعالی
یک روز از روزهای تابستان که هوا خیلی گرم بود،من و یکی از دوستانم گوسفندانمان را از باربندمان بیرون آوردیم و راهی کفچ آغال چوغک شدیم.چون شنیده بودیم آنجا خیلی علف زیاد داره.در حین رفتن به آنجا تلخمون هایمان را از زیر لباسمان در آوردیم.راستی این را نگفته بودم،ما واسه اینکه شورای روستایمان تلخمونهایمان را نبیند و نگیرد،انها را زیر لباسمان قایم گرده بودیم.
من یک سنگ را برداشتم و در کاسه تلخمون گذاشتم و یک چغک را هدف گرفتم.
ناگهان کاسه تلخمون را رها کردم ، نزدیک بود به چغک بخورد...حیف شد نخورد.دوستم به من گفت :
خیلی وقت بود که تصمیم داشتم تصاویر قدیمی رو از بین اهالی روستا جمع آوری کنم و بر روی وبسایت قرار بدم که هر بار به دلایلی این کار زمانبر، امکان پذیر نبود. اما به کمک یکی از دوستان عزیز (حسن زروندی) این کار رو انجام دادم و تصاویر رو جمع آوری کردم که با فرصت مناسب بر روی وبسایت قرار خواهم داد. این تصاویر که غالبا مربوط به زمان جنگ تحمیلی است به صورت مجموعه ای در چند بخش برای نمایش عموم قرار خواهد گرفت.
کار دیگری که در صدد انجام آن هستم تصویر برداری نقاطی از روستا است که ممکنه هر کدوم از ما از آن قسمت ها خاطراتی داشته باشیم.مثل کفچ آغال چغک یا صحرا و یا کوچه باغ. انشالله که بزودی و در فرصت مناسب این کار نیز پایان یافته و بتوانم تصاویری نابی رو در اختیار شما دوستان و همراهان وبسایت قرار بدم. در ضمن، اگر هر کدوم از شما دوستان عکسی از قسمت خاصی از روستا که خاطره داره و میخواد ببینه رو خواست میتونه در قسمت نظرات بنویسه تا براش قرار بدهیم.
متاسفانه از این وبسایت هیچ حمایتی نشده و کاملا به صورت خودجوش ایجاد شده و فعالیت در آن مستلزم انگیزه می باشد.از همه شما دوستان خواستارم لطفا با نظرات سازنده خودتون منو در امر مدیریت بهتر وبسایت کمک و در اداره آن ترغیب کنید.
تصویری که در زیر مشاهده میکنید یک نمونه از تصاویر می باشد که مربوط به حدود 30 سال قبل و زمانیست که اهالی روستا برای رفتن به جبهه جمع شده و دقیقا قبل از سوار شدن به اتبوس ها عکس گرفته شده است.اگه دقت کنید تمام افراد داخل عکس رو خواهید شناخت.
دوباره خداوند لطفش را شامل حال ما نمود و با باریدن برف تمام روستا سفید پوش شد.یه روز برفی خیلی زیبا رو با دوستان کنار هم تجربه کردیم.
در زمان های قدیم، مردمان روستا به وقت باریدن برف با مساعد بودن هوا ، برای شکار کبک به اطراف روستا و کوه ها می رفتند و ضمن تفریح کبک هم شکار می کردند.
وقتی همه جوان های روستا با هم به کوه می رفتند، صدای پژواک خنده ها و بگو بخند هایشان گوش اندوه را کر و تمام دشت ها را هم خوان خود می کرد.پیاده روی های طولانی و چای آتشی در میان سرمای نازک طیبعت، گرما بخش وجود همه بود.
امروز هم به رسم آن روز ها جوانان روستا به صورت نمادین برای شکار کبک راهی دشت ها شدند و یک بار دیگر برگی از خاطراتی که از قدیم شنیده بودم برایم نمایان شد. اما فرقی داشت که این بار نه شکار کبک بلکه برای تفریح و یادآوری خاطرات سبز آن روزها بود.
شمار زیادی ار افراد در این پیاده روی شرکت کردند که در تصاویر زیر به نمایش در آمده است.این پیاده روی از روستا تا نزدیک به دولت آباد ادامه داشت.اگرخاطراتی در این زمینه دارد لطفا در قسمت نظرات ذکر کنید تا برای نمایش عموم قرا گیرد.
برای مشاهده تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید.
خدا را به خاطر بارش رحمت بی کرانش سپاسگزاریم و در زیر باران همه با هم دعا می کنیم.این روز ها بارش رحمت الهی آنچنان نشاط را بر دل مردم هدیه داد که شادمانی چمدان به دست دوباره از راه رسید. نگاهی به اطراف انداخت، تبسمی زد.آنگاه چتری که روی سر داشت را جمع و قدم زنان راهی کوچه ها و مهمان خانه دل مردم شد...
سری اول از عکس های مراسم عزاداری ایام محرم رو براتون قرار دادم.این تصاویر مربوط به شب تاسوعا و روز عاشورا می باشد.سری دوم تصاویر هم انشالله به زودی در اولین فرصت بر روی وب سایت قرار خواهد گرفت.
امسال هم این مراسمات به نحو عالی با ادب و احترام هرچه تمام تر برگزار شد و یک بار دیگر چه زیبا دلمان را شستشو دادیم میان اشک هایی که از چشم ها جاری بود.
برای مشاهده تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید.
یادش بخیر این مینی بوس قدیمی و مردمان با صفایی که صدای نماهنگ خنده ها و حرف هاشون هنوز تو گوشمه.
یادش گرامی و بخیر، راننده عزیز این مینی بوس قرمز رنگ ؛
عمو محمد که دیگه خیلی وقته در میان ما نیست.(برای شادی روحش صلوات)
یادش بخیر جاده قدیم روستا از طرف حسن آباد که برای رفتن به شهر باید نصف راه رو که خاکی بود طی میکردیم و به اتوبان میرسیدیم.
یادش بخیر بوق های ممتدی که هر روز صبح زود مردم رو به شهر فرا میخواند.
یادش بخیر سرپا ایستادن داخل اتوبوس تا روستا..
یاد تمامم خاطرات گذشته بخیر.
عکس زیر رو که مشاهده می کنید در سال 1383 گرفته شده و وقتی بوده که مردم به استقبال کربلایی ها به سر چهار راه حسن آباد رفته بودند.تو اون سال خیلی از افراد روستا برای زیارت به کربلا مشرف شده بودند.خوشحال میشم خاطراتی که از این مینی بوس دارید رو در قسمت نظرات برای نمایش عموم قرار بدید.با تشکر
امروز چند تا از تصاویر قدیمی رو براتون قرار دادم.حتما تمامی این بزرگان رو می شناسید و میدونید که خیلی از این افراد هم اکنون در بین ما نیستند.عمو محمد راننده،عمو علی اصغر(پدرجان)،حاج علی اکبر رضایی و عارف بزرگ حاج محمد رضا زروندی.
برای شادی روح همه رفتگان، علی الخصوص این بزرگان صلوات...
با سلام و آرزوی قبولی عبادات و عزاداری های شما دوستان عزیز
خیلی وقتا هستش که با دیدن یک عکس خیلی از خاطره ها برای هرکدوم از ما شاید زنده بشه و برخی اوقات هم یک تصویر فقط یک تصویر نیست، بلکه خیلی فراتر از اون چیزی میتونه باشه که چهره تصویر نشون میده.
به همین منظور، به پیشنهاد یکی از دوستان گرامی و عزیز، تصمیم بر این شد که فراخوانی جهت جمع آوری تصاویر قدیمی و خاطره انگیز قرار دهیم تا بتوانیم تصاویر زیبا و خاطره انگیز شما را برای تمامی دوست داران و هواداران وبسایت به نمایش بگذاریم.
از تمامی علاقمندان دعوت میشود تا عکس های خود را با هر موضوعی برای ما ارسال نمایند تا این تصاویر در صفحه اول وبسایت روستا به نمایش در آمده و مورد بازدید قرار گیرد.
لطفا عکس های خود را به آدرس ( Hadi.zarvandi@yahoo.com ) ارسال نمائید.
چندی قبل یکی از دوستان به نام آقا بهرام درخواست نموده بودند که تصاویری از مسابقه دو میدانی که مصادف بود با ولادت امام حسین (ع) رو در وبسایت قرار بدیم. از جزئیات این مراسم باید بگم که هر ساله روز قبل از ولادت امام حسین (ع)مسابقه دو میدانی بین جوانان روستا برگزار شده و بعد از اتمام مسابقه ، مردم روستا همراه خانواده شهدا به زیارت مرقد شهدا و اهل قبور رفته و مراسم قبار روبی و عطر افشانی گلزار شهدا با احترام هر چه تمام تر برگزار میشود.شب ولادت نیز مراسم مولودی خوانی و جشن عظیمی به مناسبت شب ولادت امام حسین(ع)برگزار شده و بعد از پذیرایی میهمانان مراسم به پایان میرسد. در مورد مسابقه دو میدانی نیز باید بگم که این مسابقه بین جوانان روستاهای اطراف نظیر شوریاب،دستجرد و جوانان روستای زروند برگزار شده و مسیر مسابقه از ورودی جاده گرماب به سمت روستا (قبل از گاوداری عمو ذبیح الله) شرو شده و با گذر از پشت فضای سبز و کنار مدرسه به مزار شهدا ختم میشود. در مسابقه امسال برادر محمد شوریابی نفراول و نفرات بعدی نیز ابولفضل زروندی و به همین ترتیب تا نفر دهم مقام آوردند که به آنها هدایی از طرف شورای اسلامی و دهیاری روستا تقدیم شد. برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه مطلب رجوع کنید..
با توجه به اینکه برخی از دوستان درخواست عکس های متنوع از روستا رو داشتند، سعی نمودم تا آنجایی که امکان داشت این کار را انجام داده و حاصل تلاشم را به صورت مجموعه ای در گالری زیر برای علاقه مندان قرار دادم.امیدوارم لذت کافی را برده و ما را از نظرات سازنده خود بی بهره نگذارید.
برای مشاهده و دانلود این مراسم که توسط دهیاری روستا و جمعی از خیرین برگزار و انجام شد از نمایشگر زیر استفاده نمایید.توجه فرمایید برای نمایش فیلم به صورت آنلاین باید پلاگین Flash player بر روی مرورگر شما نصب باشد.در غیر این صورت میتوانید پس از دانلود فیلم به تماشای آن بنشینید.
با سلام اینجا کوچه باغ و مابین باغ عمو جعفر و عمو شاه محمد میباشد.
پاسخ مدیر وبلاگ:
سلام بر شما دوست عزیز
با تشکر از پاسخ و بازدید زیباتون.
درسته، اینجا همونجاس و من یادمه غروب ها وقتی این جوی ها پر آب و در امتداد مسیر، راهی زمین های مردم می شد، از از باغ عمو جعفر سیب های سبزی همراه خود هدیه می آورد که مزه آن سیب های کال هنوز هم برایم یادآور زیباترین لحظات کودکیم است.
کسی چه میداند، شاید عمو جعفر ، این مرد مهربان، خودش سیب ها را در مسیر آب قرار میداد تا کام لحظات خندان کودکی من و دوستانم راشیرین تر کند و شاید باد از طرف خداوند مامور چنین کاری بود.
خوب یادمه کفش های جفت شده کنار جوی آب و پاهایی که تا زانو زیر آب بود و در مسیری مخالف آب با کشاکش جریان آب عشق بازی میکرد.خنده هایی که تمام کوچه باغ را پر میکرد وقتی حسن (دوستم) دنبالم بود تا مرا هم آغوش آب کند و صدای گفتگوی گرم نسیم با برگ درختان و صدای راز و نیاز غروب هنگام گنجشکان با خدا...
نگاه عابرانی که با حسرت و لبخند بر لب به ما خیره و گذر میکردند و سرمای نازک آب که با حرارت خواهش آن روز ها گفتگو داشت.
همه و همه ی آن لحظات ناب کودکی یادش بخیر..
کوچه باغ و درختان کهن سالش سندی است برای اثبات اصیل بودن خاطرات سبز کودکی مان و کاش فقط یک بار دیگه، نه برای یک روز،نه برای ساعاتی، بلکه برای لحظاتی برگردیم به دوران کودکی و با شوق و ذوقی فراتر از زمان کودکی مان بدویم به دنبال سیب های غلت زنان در مسیر آب و صدای خنده هایمان را چنان بلند کنیم که زمان از شوق، لبخند به لب به تماشا بنشیند و چشمانش را ببندد و با خوابی عمیق از حرکت باز ایستد.آنگاه من و دوستانم برای همیشه در کودکی مان شادمان بمانیم...
سلام بر عطر نفس های کربلا و عجین شدن آن با بوی خوش آستان قدس رضوی ...
امروز را ما مردمان زروند باید به قلبمان حک کنیم ؛
پرچم نگین های انگشتر پیامبر؛ آقا امام حسین (ع ) و غریب القربا امام رضا امروز مهمان قافله ی کوچکمان بود .
چه زیبا بود صحنه ی بوسیدن پرچم هایتان، گوارای وجودتان؛ قبول باشد انشاالله و چه ساده میتوان عشق ورزید ،
زیارت باپای دل زیر پرچم آقا امام حسین (ع ) و امام رضا (ع ) لیاقتی بس بزرگ میخواهد و خدا این قافله ی کوچک ما را با
پاهای تاول زده و قلبهای بیقرار و روی خجل به فیضش رسانید...
اشکامان جاری بود ؛ گاهی از سر خجالت، اهی از فیض این سعادت و گاه درد فراق بود و استشمام عطر خوش کربلا و مشهد الرضا ..
مراسم مهمانواری پرچم های کربلا و آستان قدس رضوی با شور هرچه تمام تر تمام شد و دلهای کوچک ما را راهی کرد و خاطره این روز تا ابد در خاطرمان حک خواهد بود ....
سلام بر بین الحرمین دوراهی عشق و عشق ...
برای مشاهده تصاویر بیشتر لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید...
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم **جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم از عمق درون ناله و فریاد نمودیم** باسینه زدن زلزله ایجاد نمودیم ... محرم شد و هوای ارباب باز هم هواییمان کرد، آشفته حالی آسمان میرساند مویه های خفته ی تاریخ را , میرساند که تقویم باز ورقی خورد و" باز....!...این چه شورش است که در خلق عالم است " امسال هم چای روضه ی ارباب زمین گیرمان کرد. روضه ی ارباب بود و ما و یک دنیا اندوه و پشیمانی ... اصلا خودمانیم آمده ایم تا تماممان را از پلیدی غسل دهیم " مثل هرسالمان بود ، مراسم عزای آقا امام حسین(ع) ، سینه زنان ، زنجیر زنان،, پادوان ، مویه کنان ، سیه پوشان ... همه دلی بس سیر داشتیم ,با کوله بار خجل , "اصلا حسین جنس غمش فرق میکند ". ما آمده بودیم تا بنوشیم جرعه ای از شکوه کربلا را ,کربلا یعنی تداعی و نمود تمام واژه های مرده ی تاریخ ,,, "صبر "زینب ، "عشق "حسین ، "برادری "ابوالفضل، "بزرگی " علی اصغر ، "جسارت " علی اکبر ....و دریک کلام "حریت "حر ...و شهادت بزرگ مرد انسانیت این گونه عمری مشکی پوشمان کرد .. من از کودکی عاشقت بوده ام ،اگرچه اکنون آلوده ام،مرا بپذیر به حق پهلوی شکسته ی مادرت... أللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود...
آبان ماه 1393 هادی زروندی
امسال هم ماه محرم روستا سیاه پوش و غم عجیبی بر دل همه ما تازه شد. هر ساله محرم که میشه مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در روستا پرشورتر از سال قبل برگزار میشه.به طوری که هر شب مجلس عزاداری و سینه زنی و سخنرانی در مسجد جامع روستا برگزار میشه. به خاطر حجم بالای تعداد تصاویر، آن ها رو به چهار بخش در وبسایت قرار خواهم داد.تصاویر روز تاسوعا ، شب عاشورا، روز عاشورا و شب شام غریبان حضرت اباعدالله الحسین (ع). تصاویر این بخش مربوط یه روز تاسوعا میباشد و مراسم طوری هستش که بعدالظهر روز تاسوعا ، هیات روستا از مسجد جامع روستا به سمت مرقد مطهر شهدا حرکت میکنه و بعد از زیارت به سوی مسجد باز میگرده. در تصاویر زیر روند این سوگواری به تصویر کشیده شده...
برای مشاهده تمامی تصاویر به ادامه مطلب رجوع کنید...
یکی دیگه از فعالیت های کشاورزی مردم روستا کاشت و برداشت انگور دیم هستش.در این روش کشاورزان سطح زمین را بصورتی شیب بندی می کنند که برای هر درختچه تاک یک حوزه آبگیر ایجاد شود، بطوریکه این حوزه آبگیر در فاصله بین دو بوته مجاور تقسیم شده باشد، با این کار آب های ناشی از بارندگی های فصلی را به سمت هر بوته هدایت نموده و بدین ترتیب استفاده بهینه از نزولات جوی بعمل می آید.
ضمناً در سالهای کم آب مثل سال پیش رو مبارزه با علفهای هرز و کنه ها با جدیت و در چند نوبت انجام می شود.بدین منظور خاک باغ را زیر رو کرده و علف های هرز رو از بین میبرند.تصاویر زیر مربوط به این همین مورد می باشد که فرد مورد نظر (محمد علی زروندی) در حال مراقبت و از بین بردن علف های هرز می باشد.